بازی مرکب (۱)؛ از تهران تا وین! /پیامدهای مدیریت اتوبوسی/اجلاس اکو؛ عامل تقویت موضع ایران در مذاکرات
تاریخ انتشار: ۹ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۸۰۶۹۵۷
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه ۹ آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که آغاز مذاکرات ایران و کشورهای ۱+۴ روز گذشته در «وین» با عناوینی همچون عزم ایران وقتکشی غربیها، ملت، منتظر موفقیت دیپلماتها، سیگنالهای مثبت در روز نخست و ایران جدیتر از همیشه در وین در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
بازی مرکب (۱)؛ از تهران تا وین!
حسین حقگو- کارشناس اقتصادی طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان بازی مرکب (۱)؛ از تهران تا وین! نوشت: ۱- ویدئوی یک مجری مشهور تلویزیونی در تجویز لاغری و امساک در خورد و خوراک با توجه به گرانی مواد غذایی، خشم بسیاری را برانگیخت. خشم مردمی که از مشاهده یا لمس فقر و بیعدالتی و تبعیض در رنج هستند و از اینکه میبینند اکثریت بزرگی از هموطنانشان با وجود شایستگیهای فراوان از تأمین حداقلهای معاش درماندهاند و در عسرت و تنگدستی گذران میکنند، عصبانیاند. متأسفانه این نگاه به فقر و تنگدستی مردم بازتولید همان نگاهی است که این اواخر و با تشدید تحریمها و بحرانهای اقتصادی در ساختار مدیریتی هم تشدید شده است. نگرشی که اکثریت مردم را از مقام مصرفکننده و خریدار به مقام ناظر و نگرنده ویترین و قفسه مملو از کالاها و محصولات تنزل میدهد؛ مقامی که البته باید از نقشآفرینی در آن خشنود هم باشند و شکرگذار که «درست است نخوردیم نان گندم، اما دیدیم دست مردم!». همین چندی پیش بود که معاون اول رئیسجمهوری گفت: «تمام کشور را که بگردید کمبودی در مغازهها وجود ندارد؛ اما گرانی وجود دارد که روی آن هم تدبیر و برنامه ریزی میکنیم که البته این به ابعاد و جاهای مختلف بستگی دارد و بخشی از آن زمانبر است» (محمد مخبر- ۱۴۰۰/۹/۲). قبل از آن نیز عین این عبارات را از زبان رئیس دولت سابق شنیدیم «امروز همه کالاهای اساسی را بهوفور در بازار داریم و در اختیار مردم قرار گرفته است. این را قبول داریم که قیمت برخی کالاها گران شده، اما هیچ کالایی نایاب نشد و قحطی به وجود نیامد» (آقای روحانی ۹۸/۱۰/۱). تقسیم جامعه به فرادستانی که بسیاری از امکانات برای آنان مهیاست و از شدت ثروت و داشتهها نمیدانند چه کنند و فرودستانی که در سختترین شرایط زندگی میکنند و بعضا تاب هم نمیآورند، حدیث بس دردناک این روزهای کشورمان است. شکاف و گسلی که هر روز نیز بزرگتر میشود.
۲- این دوقطبی اقتصادی «خریدار-مشاهدهگر» یا «فرادست و فرودست» در بستر و متن سیاسی واقع میشود که مردم کمتر فاعلیت داشته و عمدتا نظارهگر و مشاهدهکننده و نه بازیگر و تأثیرگذار بر این نظم سیاسیاند. بیش از یک قرن است که مردم این سرزمین در سودای آزادی و دستیابی به حقوق و آزادیهای سیاسی و شهروندی در مسیر انواع جنبشها و نهضتها و دو انقلاب (مشروطه و انقلاب اسلامی) گام زدهاند و همچنان در مسیر تحقق همین آرمان هستند. در طول این بیش از یک سده بسیاری سالها بوده است که بهلحاظ اقتصادی، وضعیت مردم چندان بد و نامناسب نبوده و به قول معروف «دست هرکس به دهانش میرسیده»، اما سالهایی که امکان برخورداری از حقوق بنیادینی مانند آزادی بیان و اندیشه و برگزاری اجتماعات و تشکیل احزاب و تشکلهای مدنی و مشارکت و رقابت سیاسی و... که از ضرورتهای توسعه پایدارند، فراهم باشد اندک بوده است.
در واقع فرادستی و فرودستی اقتصادی ریشه در نظم سیاسی داشته و دارد که جامعه را دچار دوقطبی کرده و امکان بهرهگیری از فرصتهای برابر را از جامعه سلب یا مشکل کرده است. این تقسیم جامعه به فرادست و فرودست سیاسی به توسعهنایافتگی ختم میشود، چراکه به قول آمارتیاسن «توسعه بهمثابه آزادی» است. اگر در یک نظم سیاسی، قواعد بازی به گونهای چیده شود که هریک از بازیگران جز از طریق حذف و نابودی دیگری نتواند به موفقیت دست یابد و کسب منافع اقتصادی مستلزم لهکردن دیگری باشد، با بینظمی مواجه خواهیم شد که چندان دوام نمیآورد و در نهایت به رودررویی و درگیری و بههمخوردن اصل بازی میانجامد!
۳- بسیاری سیاست خارجی هر کشور را تداوم سیاست داخلی آن کشور میدانند. اکنون که نگاه همه ایرانیان به وین دوخته شده و این امکان وجود دارد تا با نگاه مثبت به جهان، رفع تحریمهای ظالمانه و پیوند دوباره با اقتصاد جهانی رقم بخورد و بسترهای توسعه سریع کشور چنانکه در قوانین مختلف توسعهای و منشورها و چشماندازها به آن اشاره شده فراهم شود، باید دانست که این کار جز در قالب ملتی متحد و یکپارچه و از طریق کاهش شکاف و گسل فرادست و فرودست سیاسی و اقتصادی و بهبود مناسبات و سازوکارهای توزیع قدرت و امکان فرارفتن از محدوده تنگ فعلی امکانپذیر نیست. نگاهی به کشورهای اطرافمان و پروژههای عظیم اقتصادیشان زنگ خطر را برای گریز از فقر و تنگدستی ایران امروز به صدا درمیآورد. وقتی میشنویم ترکیه در حال تکمیل فازهای بزرگترین فرودگاه جهان با درآمد سالانه چند ده میلیارد دلار است یا کشورهای قطر و امارات که در حال تبدیلشدن به هاب حملونقل منطقهایاند و عربستان که پروژه ساخت بزرگترین نیروگاه خورشیدی جهان با بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار و شهر «تئوم» با سرمایهگذاری ۵۰۰ میلیارد دلار را در دستور کار دارد تا به هاب فناوری تبدیل شود و... و میلیونها شغلی که در این کشورها بر اثر این پروژهها در حال ایجاد است، آنگاه بیش از هر زمان دیگری غمگین و افسرده میشویم که چرا ایران عزیزمان با مزیتهای چندین و چند برابری نسبت به بعضی از این کشورها در این مسیر قرار ندارد؟! چرا باید بخش عظیمی از جامعه در آرزوی تأمین حداقلهای معیشتی و تماشاگر و نظارهگر ویترین مغازهها و قفسههای مملو از کالا و محصولات باشند. به نظر میرسد تنها در قالب ترکیب مؤلفههای احترام به حقوق بنیادین قانونی و شهروندی و تعامل مثبت با جهان در چارچوب جامعهای متحد و منسجم به جای دوقطبیهای دردناک سیاسی و اقتصادی امکان انجام این بازی بزرگ وجود دارد!
پینوشت:
۱- «بازی مرکب»، اشاره به سریالی کرهای به همین نام است که یکی از پربینندهترین مجموعههای تلویزیونی در جهان است و نگاهی انتقادی به شکافهای بزرگ اقتصادی و رقابت انسانها برای بقا دارد.
اجلاس اکو؛ عامل تقویت موضع ایران در مذاکرات
ابوالفضل بازرگان کارشناس روابط بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز ایران با عنوان اجلاس اکو؛ عامل تقویت موضع ایران در مذاکرات نوشت: سازمان همکاریهای اقتصادی اکو در نزدیک به سه دهه گذشته همواره با این انتقاد مواجه بوده که جایگاه و اهمیت لازم را در تجارت جهانی و در توسعه روابط اقتصادی میان کشورهای عضو بهدست نیاورده است. با این حال قرار داشتن در عصرگذار مناسبات بینالمللی و نیز افزایش اراده جدی کشورهای عضو اکو و بویژه سه کشور مؤسس آن برای تقویت همکاریهای منطقهای از جمله عواملی است که بر اساس آن میتوان پیشبینی کرد اکو در ۵ تا ۱۰ سال آینده به یکی از پیمانهای منطقهای تأثیرگذار و مهم در نظم جدید بینالمللی تبدیل شود.
سه کشور ایران، ترکیه و پاکستان بهعنوان سه کشور پایهگذار اکو در سال ۱۹۶۲ در حال حاضر خواست و اراده جدی برای تقویت مناسبات منطقهای از جمله در قالب توسعه همکاری با کشورهای عضو اکو و بهطور مشخص کشورهای آسیای میانه دارند. ترکیه که در گذشته پیگیر عضویت در اتحادیه اروپا بود با شکست آن پروژه حالا سیاست خارجی خود را به سمت این کشورها متمرکز کرده است و بسیاری از اقدامات منطقهای اخیر ترکیه را میتوان بر اساس همین رویکرد تحلیل کرد. پاکستان نیز که در سالهای گذشته و بویژه پس از هستهای شدن در راستای موازنهسازی با هند و چین از حمایت همهجانبه ایالات متحده امریکا برخوردار بود با افزایش قدرت چین به این بلوک جدید قدرت نزدیک شد و طبیعتاً دیگر مشمول حمایتهای غرب نیست و در نتیجه به تقویت روابط خود با کشورهای آسیای میانه و اعضای اکو تمایل بیشتری دارد.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان ضلع سوم کشورهای مؤسس اکو نیز در سالهای گذشته متأسفانه با وجود همه مشکلات و تحریمهایی که از سوی امریکا و اروپا تحمیل میشد اراده سیاسی قوی برای نگاه به منطقه آسیای میانه نداشت و اکثریت توجه دیپلماسی ما بخصوص در هشت سال گذشته بر حل مشکلات موجود با غرب متمرکز بود. اما با روی کار آمدن دولت سیزدهم سیاست خارجی ایران به سمت تمرکز بر همکاریهای منطقهای حرکت کرد؛ تغییر رویکردی که میتواند زمینه جبران بسیاری از چالشها و خسارات ناشی از تحریمها را فراهم سازد. اراده جدی جمهوری اسلامی ایران برای تقویت بیش از پیش همکاریهایش با کشورهای عضو اکو از همین تغییر رویکرد سرچشمه میگیرد.
در میان تغییر نگاه سه عضو مؤسس اکو به این سازمان، ایران دارای یک ویژگی خاص یعنی هممرز بودن با پنج کشور از مجموع ۱۰ کشور عضو اکو است. موقعیت ویژهای که در اجلاسیه اخیر اکو در عشق آباد خود را در دستاوردی به اهمیت انعقاد قرارداد سهجانبه سوآپ گاز ترکمنستان به جمهوری آذربایجان از خاک جمهوری اسلامی ایران نشان داد.
در ارزیابی آنچه رخ داده باید گفت که عضویت کشورمان در سازمان همکاریهای شانگهای که در آغاز کار دولت سیزدهم انجام شد و پس از آن رایزنیهایی که رئیسجمهور در عشقآباد و در حاشیه اجلاس سران اکو با رؤسای جمهور کشورهای عضو انجام داده دو واقعیتی است که سبب تقویت موضع ایران و دست پر داشتن مذاکره کنندگان کشورمان در دور جدید مذاکرات هستهای شده است و باید امیدوار بود که اراده جدی سیاسی ایران و کشورهای عضو اکو به افزایش تأثیرگذاری سیاسی، اقتصادی و امنیتی اکو به جایگزین شدن همکاری بهجای رقابت میان کشورهای عضو آن بینجامد.
پیامدهای مدیریت اتوبوسی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان پیامدهای مدیریت اتوبوسی نوشت: یک استاد فیزیک دانشگاه شریف ضمن انتقاد از تغییرات بیمنطق در سلسلهمراتب دولتی در هر دولت جدید خاطرنشان ساخت در ایران هر دولتی که سر کار میآید، بلافاصله برای تغییر روسای دانشگاهها وارد عمل میشود. کاری که در کشورهای توسعهیافته حتی در مورد مدیران میانی دستگاههای اجرائی هم انجام نمیشود. مثلاً در آمریکا طی ۱۵۰ سال اخیر ۲۹ رئیسجمهور به کاخ سفید راه یافتهاند، ولی دانشگاه هاروارد در همین مدت فقط ۹ رئیس داشته است.
این استاد دانشگاه صرفاً به تغییرات دانشگاهی اشاره کرده، ولی واقعیت اینست که تغییرات ناشی از جابجائی دولتها فقط به دانشگاه محدود نمیشوند و در برخی دولتهای گذشته حتی آبدارچی بعضی ادارات هم شامل این تغییرات شدهاند. دولتها در برخی موارد، جابجائیها را تحت عنوان «چرخش نخبگان» توجیه میکنند، ولی قابل درک نیست که کارکنان عادی مجموعههای دولتی چگونه در جرگه نخبگان میگنجند. اگرچه گاهی توانمندی کارمندان و کارشناسان یک مجموعه، به مراتب افزونتر از مدیران ارشد بوده و هست.
دولتها عموماً قبل از تصدی حاکمیتی به مردم وعده «شایستهسالاری» و گزینش بهترینها و رفتار فراجناحی را میدهند، ولی در میدان عمل به چیزی بیشتر از انتصاب مهرههای فرمانبر و چینش هواداران خود، رضایت نمیدهند. آنها به تناسب شدت و ضعف در دولتهای متفاوت، عملاً صحنه اجرائی کشور را به نمادی از «مدیریت اتوبوسی» تبدیل میکنند و «شایستهسالاری» در میدان عمل، شعاری بیش نیست.
ممکن است کسانی در دفاع و حمایت از این رویکرد رایج، بگویند انتخاب همکاران هر دولتی از حقوق مسلم منتخب مردم است، ولی اگر در اجرای همین سیاست، موضوع شایستهسالاری، قابلیت، کارآئی، کاردانی و تجربههای گرانسنگ عناصر مستقل و غیروابسته به جریانی حاکم، تحتالشعاع تبلیغات و فضاسازیهای رایج قرار بگیرد، نتیجه عینی و عملی آن نیز همان میشود که در سالهای دور و نزدیک شاهد آن بوده و هستیم.
ناگفته پیداست که هدف از طرح این موضوع حساس و سرنوشتساز، دفاع از یک طیف و اعتراض به طیف دیگر نیست، ولی در عین حال نباید چشم و گوش خود را بر روی حقایق عینی و دردناک عواقب تلخ چنین پدیدهای ببندیم و از کنار آن به سادگی بگذریم. در سالهای نهچندان دور شاهد خانهنشین شدن طیف وسیعی از چهرههای کارآمد و کاردان کشور بودیم و پیامد همان یکسونگریها را در مقیاس خرد و کلان سیاستگذاریهای سلیقهای و اثرات آن را بر جامعه و چهره داخلی و خارجی نظام شاهد بودیم و هستیم. منافع چنان سیاستهائی صرفاً نصیب رانتخواران و بلهقربانگوها میشود، ولی هزینهها و مشکلات آن گریبانگیر جامعه و آحاد مردمی خواهد شد. اگر دولتمردان و مراکز تصمیمساز و تصمیمگیر، به صندلیهای حاکمیتی به عنوان «غنیمت» بنگرند، قطعاً جامعه شاهد استمرار چنین پدیدهای خواهد بود لکن جامعه انتظار داشته و دارد که دولتمردان به وعدههای انتخاباتی و مسئولیتهای تعطیلناپذیر مرتبط با جایگاهشان به درستی و کمال و حُسن نیت و صداقت عمل کنند تا جامعه منافع آن را در میدان عمل و نه فقط در تبلیغات رسانهای احساس کند.
منبع: تابناک
کلیدواژه: یوسف نوری آلودگی هوا اعتراضات اصفهان اومیکرون مذاکرات وین شرق وین مذاکرات هسته ای مرور روزنامه ها برجام یوسف نوری آلودگی هوا اعتراضات اصفهان اومیکرون مذاکرات وین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۸۰۶۹۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرایی پیشبینیناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیدهتر شده
فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد: تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگیگرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنشگری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیمهای حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.» او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیدهتر و خطرناکتر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینیناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.» او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.» فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.» ناکامی های سه تجربه بزرگ این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.» او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبیتر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.» فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالشهای های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.» دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیتبرانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.» این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.» چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟ فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.» او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.» شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.». فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟ به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت میتواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.» او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.» این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.» سناریوهای آینده فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد: سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ... سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر . سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد. طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش مییابد.» بیشتر بخوانید: حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجماغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901723